نکاتی از باب هم فکری با فعالان میدانی و رسانهای دغدغهمند به سرنوشت طوفان الاقصی، درباره اینکه برای غزه باید چه کنیم و چه بخواهیم؟
درست است که جنایات رژیم صهیونیستی از چهره کثیف و وحشی اش پرده برمی دارد، ولی مانوردادن روی این جنایت عریان هرگز کافی نیست. هنوز در پچ پچ بعضی مردم میشنویم که: «اما حماس شروع کرد! محکوم کردن جنایات این چندروزه، مورد اجماع همگانی است، اما تشویق به مقاومت در غزه، هنوز نه».
پس همچنان مهم است که بر غاصب بودن و دروغگوبودن رژیم صهیونیستی که زمینه مظلوم نمایی اش را فراهم میکند، تأکید کنیم. به علاوه، جنایت یک جانی وقتی منفورتر است که او دزد و غاصب و متجاوز نیز باشد. یادآوری تاریخ این غصب و تجربه شکست خورده چند دهه مذاکرات سیاسی با رژیم دزدی که فقط به کل این اراضی راضی است، چرایی مقاومت و مبارزه با همه توان را روشن میکند.
الان باید رژیم صهیونیستی را مستقیم بزنیم یا نه؟ باید به فلسطین اعزام شویم یا نه؟ در پاسخ به چنین دغدغههایی نباید فراموش کنیم همیشه همه گزینهها روی میز است؛ پس هم آری و هم نه.
نبرد ناگزیر است؛ امروز یا فردا، در آینده خیلی نزدیک یا خیلی دور. آمادگی ما برای این نبرد نباید باعث شود اگر فوری به آن وارد نشدیم، دل سرد شویم. یادمان باشد مطالبه انتقام از رژیم صهیونیستی نباید طوری به توقع قطعی تبدیل شود که اگر محقق نشد، عدهای مأیوس شوند. ایران تا هشیاری و مطالبه جدی ملی (و نه فقط بین خواص انقلابی) در کار نباشد یا ضرورت اقتضا نکند، مستقیم وارد این معرکه نخواهد شد و نیروی گستردهای نیز اعزام نخواهد کرد. درعین حال، هر حرکت نمادین و به اندازه، خوب و لازم است.
همان طور که نباید توقع جدی داشت حتما راههای خاص و حاد کمک به مقاومت برایمان فراهم شود، باید راههای متنوع ادای وظیفه عمومی را به مردم نشان داد: کمک مالی (که محک واقعی دغدغه مندی است) و ایجاد حرکتهای مردمی و صنفی و محلی جمع آوری کمک مالی مثل زمان جنگ، حضور مؤثر میدانی و انعکاس ملی و جهانی آن، روشنگری خانوادگی و محلی (نه باز فقط در گروههای رفاقتی مجازی)، دعا (که نه فقط برای حال دعاکننده بلکه در حقیقتِ میدان مؤثر است)، تولید محتوا و محصول مسئلهمند و مؤثر برای آنان که میتوانند و....
درحالی که خود مردم غزه در تلاطم روحی بزرگ این روزها، هر روز بیش از گذشته رشد و صبر و استقامت از خود نشان میدهند، ما نباید فقط روضه خوان مصائب آنان باشیم. جمع بین دو جنبه احساسی (غم و دردمندی) و حماسی (شکوه و پیروزمندی) در کنار هم است که مهم و مؤثر است. حتی در تلخترین و زجرآورترین مصائب، پرچم «ما رأیت الا جمیلا» باید بالا باشد.
چنین رویکردی را میتوان با عبارات مختلفی توصیف کرد: توجه دادن به نقشه الهی و حقایق غیبی در پس حوادث گذرای دنیای مادی، پررنگ کردن مفهوم تکلیف و متقابلا نصرت الهی، توجه به ثمرات بعدی رخدادها و آینده نگری درباره رویشها و بیداریهایی که در پی هر شکست ظاهری جبهه حق هست، توجه به ارزشهای عالی اخلاقی و صبر و فداکاری قهرمانانه، روایت مصائب در دل زنجیرهای از حماسههای پیشین و آینده، بیدارکردن حس انتقام و انتقال تکلیف به مخاطب و....
ناآشنایی مردم ما با فرهنگ و زبان و تاریخ امت اسلام و جهان، باعث شده است مدعیات مضحک غرب زدگان و رسانههای فارسی زبان بیگانه، واقعیتها را برایشان معکوس جلوه دهد؛ برای مثال توهم اینکه پول ایران به جیب فلسطین میرود. از قضا ایران در میان کشورهای اسلامی، اصلا بیشترین هزینه را برای کمک به فلسطین پرداخت نمیکند.
البته جمهوری اسلامی ایران محکمترین پشتیبان سیاسی مقاومت است و چه با پرچم داری الهام بخشش و چه با نهادهایی مثل سپاه قدس، تاکنون راهبردیترین کمکها را هم کرده است؛ از دادن ایده مقاومت در جهانی که مُسخّر ابرقدرتها محسوب میشود تا دادن الگوی مردمی و بسیجی مبارزه (برخلاف شیوههای مبارزه صرفا تشکیلاتی و نخبگانی) تا پرکردن دست مبارزان از فناوریها و فنون نبرد و....
خلاصه خوب است مخالفان مقاومت در ایران بفهمند غزه هرچند زمانی دور، غربیترین پایگاه هخامنشیان در خط مقدم مبارزه با روم بود، اما اکنون از کیسه آنان چیزی نمیبرد! و موافقان نیز بدانند در این دنیای متنوع و گسترده، راههای گوناگون دیگری برای کمک هست که باید خود به آنها بپردازند یا آن را مطالبه کنند. ازجمله همین فعالیتهای رسانهای و هنری و میدانی، اما به شکل مستمر، مؤثر و روزآمد و... (نه مقطعی، مناسبتی، کلی و تکراری). مشکل کلان ما همان قطع ارتباط مستمر فرهنگی و اجتماعی است که به ضعف ما در زبان، رسانه و کنشگریهای مردمی بین المللی برمی گردد.